فارسی » گرجی | ‫53 [پنجاه و سه]‬ | ‫مغازه‌ها‬

53 [ორმოცდაცამეტი] მაღაზიები

53 [ormotsdatsamet'i] maghaziebi

‫ما دنبال یک فروشگاه ورزشی می‌گردیم.‬	ჩვენ სპორტულ მაღაზიას ვეძებთ.; chven sp'ort'ul maghazias vedzebt.
‫ما دنبال یک قصابی می‌گردیم.‬	ჩვენ ხორცის მაღაზიას ვეძებთ.; chven khortsis maghazias vedzebt.
‫ما دنبال یک داروخانه می‌گردیم.‬	ჩვენ აფთიაქს ვეძებთ.; chven aptiaks vedzebt.
‫چون می‌خواهیم توپ فوتبال بخریم.‬	ჩვენ ფეხბურთის ბურთის ყიდვა გვინდა.; chven pekhburtis burtis qidva gvinda.
‫چون می‌خواهیم کالباس (سالامی) بخریم.‬	ჩვენ სალიამის ყიდვა გვინდა.; chven saliamis qidva gvinda.
‫چون می‌خواهیم دارو بخریم.‬	ჩვენ წამლების ყიდვა გვინდა.; chven ts'amlebis qidva gvinda.
‫دنبال فروشگاه ورزشی می‌گردیم تا توپ فوتبال بخریم.‬	ჩვენ სპორტულ მაღაზიას ვეძებთ, ფეხბურთის ბურთი რომ ვიყიდოთ.; chven sp'ort'ul maghazias vedzebt, pekhburtis burti rom viqidot.
‫دنبال قصابی می‌گردیم تا کالباس (سالامی) بخریم.‬	ჩვენ ხორცის მაღაზიას ვეძებთ, სალიამი რომ ვიყიდოთ. .; chven khortsis maghazias vedzebt, saliami rom viqidot. .
‫دنبال داروخانه می‌گردیم تا دارو بخریم.‬	ჩვენ აფთიაქს ვეძებთ, წამლები რომ ვიყიდოთ.; chven aptiaks vedzebt, ts'amlebi rom viqidot.
‫من ‫دنبال یک جواهر فروشی می‌گردم.‬	ოქრომჭედელს ვეძებ.; okromch'edels vedzeb.
‫من دنبال یک مغازه تجهیزات عکاسی می‌گردم.‬	ფოტოატელიეს ვეძებ.; pot'oat'elies vedzeb.
‫من ‫دنبال یک قنادی می‌گردم.‬	საკონდიტროს ვეძებ.; sak'ondit'ros vedzeb.
‫من قصد دارم یک حلقه بخرم.‬	ბეჭდის ყიდვას ვაპირებ.; bech'dis qidvas vap'ireb.
‫من قصد دارم یک حلقه فیلم بخرم.‬	ფილმის ყიდვას ვაპირებ.; pilmis qidvas vap'ireb.
‫من قصد دارم یک کیک بخرم.‬	ტორტის ყიდვას ვაპირებ.; t'ort'is qidvas vap'ireb.
‫من ‫دنبال یک جواهر فروشی می‌گردم تا حلقه بخرم.‬	იუველირს ვეძებ, ბეჭედი რომ ვიყიდო.; iuvelirs vedzeb, bech'edi rom viqido.
‫من‫ دنبال یک عکاسی هستم تا یک حلقه فیلم بخرم.‬	ფოტოატელიეს ვეძებ, ფირი რომ ვიყიდო .; pot'oat'elies vedzeb, piri rom viqido .
‫من ‫دنبال یک قنادی می‌گردم تا کیک بخرم.‬	საკონდიტროს ვეძებ, ტორტი რომ ვიყიდო.; sak'ondit'ros vedzeb, t'ort'i rom viqido.

‫حافظه نیاز به بیان دارد‬

‫اکثر مردم روز اول مدرسه خود را به یاد دارند.‬ ‫امّا، آنها وقایع قبل از آن را به یاد نمی آورند.‬ ‫ما تقریبا هیچ خاطره ای از سال های اول زندگی خود نداریم.‬ ‫اما چرا؟‬ ‫چرا نمی توانیم تجاربی که در کودکی داشته ایم را به خاطر بیاوریم؟‬ ‫دلیل آن در رشد ما نهفته است.‬ ‫گویائی و حافظه تقریبا در یک زمان ایجاد می شود.‬ ‫و یک فرد برای به خاطر سپردن چیزی، نیاز به بیان دارد.‬ ‫بدین معنی که، او باید کلماتی برای بیان تجربیات خود داشته باشد.‬ ‫دانشمندان آزمایشات مختلفی را با کودکان انجام داده اند.‬ ‫و با انجام این کار، موفّق به کشف جالبی شده اند.‬ ‫به محض این که کودکان شروع به صحبت می کنند، همه وقایع قبل از آن را فراموش می کنند.‬ ‫بنابراین، شروع صحبت کردن مصادف با شروع کار حافظه است.‬ ‫کودکان در سه سال اول زندگی خود مطالب زیادی را می آموزند‬ ‫آنها هر روز مطالب جدیدی را فرا می گیرند.‬ ‫آنها همچنین در این سن تجربیات مهم زیادی کسب می کنند.‬ ‫امّا، تمام آنها فراموش می شوند.‬ ‫روانشناسان این پدیده را به عنوان فراموشی نوزادی می شناسند.‬ ‫فقط چیزهایی که کودکان می توانند آن را نامگذاری کنند، باقی می ماند.‬ ‫حافظه اتوبیوگرافیک، از تجربیات شخصی افراد نگهداری می کند.‬ ‫کار آن مانند یک دفتر خاطرات روزانه است.‬ ‫همه چیز مهم زندگی ما در آن ثبت شده است.‬ ‫بدین طریق، حافظه اتوبیوگرافیک هویت ما را تشکیل می دهد.‬ ‫اما رشد آن بستگی به یادگیری زبان مادری دارد.‬ ‫و ما تنها از راه مکالمه می توانیم آن را فعّال کنیم.‬ ‫البته، چیزهایی که ما به عنوان یک کودک یاد گرفته ایم، واقعا از بین نرفته است.‬ ‫آنها در جایی در مغز ما ذخیره شده اند.‬ ‫ولی ما دیگر نمی توانیم به آنها دسترسی داشته باشیم... - شرم آور است، اینطور نیست؟‬